English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8105 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She looks after number one . she does herself well . نمیگذارد برای خودش بد بگذرد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
be your own worst enemy <idiom> U از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
on/upon one's head <idiom> U برای خودش
number one <idiom> U برای دل خودش
He was quite a fellow in his day. U زمانی برای خودش آدمی بود
it leaves no room for doubt U جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد
privacy U حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. U کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
answers U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
power U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powered U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
He has grown into a man . U برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
he pays his own money U نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
This too wI'll pass. U این نیز بگذرد
wicket U دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
wickets U دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
hard-up U جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
leachate U مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
hard up U جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
panoramas U منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
panorama U منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
stall out U کند کردن سرعت تخته موج تاموج بگذرد
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
itself U خودش
himself U خودش
herself U خودش
herself U خود ان زن خودش را
in his own hand writing U بخط خودش
in his own similitude U بصورت خودش
in his own similitude U مانند خودش
it tells its own tale U از خودش پیداست
in his own name U بخاطر خودش
in his own name U به اسم خودش
to his own profit U بفایده خودش
Hear it in his own words. U از زبان خودش بشنوید
There he is in the flesh. there he is as large as life. U خودش حی وحاضر است
She pressed the child to her side. U بچه را به خودش چسباند
It is her all right. U خود خودش است
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
He is behind it . He is at the bottom of it. U زیر سر خودش است
He shot himself. U او به خودش شلیک کرد.
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
he pays his own money U پولش را خودش میدهد
his own car [car of his own] U خودروی خودش [مرد]
his hat cover his fanily U خودش است و کلاهش
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all. U خودش را عقل کل می داند
The letter is in his own handwriting . U نامه بخط خودش است
all his g.are swans U غازهای خودش همه غوهستند
He lowered himself in the esteem of his friends. U خودش را از چشم دوستانش انداخت
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
It is the work of her enemies . U کار دست خودش داد
She only thinks of her self . she is self – centered. U فقط بفکر خودش است
He fouled his reputation . U گند زد به آبرو ؟ حیثیت خودش
It is a gain . U اینهم خودش غنیمت است
it pulls its weight U نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
She was reading the book to herself. U کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
One must uphold ones dignity. U احترام هر کسی دست خودش است
autoinoculation U تلقیح کسی با مایه بدن خودش
She fabricates them. she makes them up . U اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
prime U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
primed U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
fricandeau U گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
He's back to his usual self. U او [مرد ] دوباره برگشت به رفتار قدیمی خودش.
primes U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
He did away with himself . U کلک خودش را کند ( خود کشی کرد )
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it. U بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
get what's coming to one <idiom> U هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
autogamous U مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
breezes U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
breezed U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
breeze U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
breezing U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
He is afraid of his own shadow. ازسایه خودش می ترسد . [خیلی ترسو است.]
He forced his way thru the crowd . U بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
He went underground to avoid arrest. U او [مرد] خودش را غایم کرد تا دستگیرش نکنند.
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> U یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
give someone enough rope and they will hang themself <idiom> U به کسی طناب بدی تا راحت خودش دار بزند
She gave me her phone number , but I'll be blessed if I can remember it ! U شماره تلفن خودش را به من داد ولی مگریادم می آید !
multiplication U عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند
twicer U حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
automatics U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
braking length U طول پارگی نخ [طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
fractal <adv.> <noun> O شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
self compiling compiler U کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
insitu U واقع در جای طبیعی خودش در جای خود
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
peripheral U که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
She is the one who has done . It is her own doing U کار کار خودش است
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
privacy U قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
narratives U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
teacloth U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
revenue tax U مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
teacloths U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bin U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
iil U دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
grammar U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
gather shot U ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
redundancies U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
HTTP U دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
cat U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
grammars U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
FDDI U اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
redundancy U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
precision U استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
VidCap U برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
wiring U ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
beta range U حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
Kaleida Labs U شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
invitation U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
executive information system U نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
straight line coding U برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> U هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
labor of love <idiom> U انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
multiple U استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
cues U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cue U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
writes U حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write U حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
phoneme U برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
hybrid circuit U ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
compiler U اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
board U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
boarded U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
electronic U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
z buffer U محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
I am here for a language course U من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com